۱) بیتوجهی به لحظه تحویل سال مطابق با نظام گاهشماری ایرانی و طول سال متوسط آن: لحظه تحویل سال یک متغیر ثابت و برآیند کوشش دیرین تقویمنگاران ایرانی برای تثبیت نوروز در اعتدال بهاری است. این لحظه زمانی نیازی به محاسبه و اعلان سالانه ندارد و برای دانستن آن کافیست که ۵ ساعت و ۴۸ دقیقه و ۴۶ ثانیه به لحظه تحویل سال پیشین افزوده گردد. تبلیغ و تأکید بر لحظه متغیر تحویل سال (که هر ساله بطور مجزا اعلام میگردد)، عملی نادرست و بیارتباط با گاهشماری ایرانی و قواعد آن است. تمامی نظامهای گاهشماری مشهور بشری متکی بر تعاریف مشخص و ثابت برای معیارهای لازم اندازهگیری هستند و اعلانهای سالانه (بقول آقای رضا عبدالهی) چیزی جز دکان کبیسهیابی و کبیسهفروشی نیست (بنگرید به: «ماهگرفتگی خرداد ۱۳۹۰: شاخصی بر نادرستی تقویم دولتی»).
۲) اعلان لحظه تحویل سال به عنوان لحظه آغاز سال: اشتباه متداول و مخرب دیگر اینست که رسانهها و به ویژه رادیو و تلویزیون برای ایجاد نوعی هیجان کاذب، از لحظه تحویل سال با عنوان «آغاز سال نو» یاد میکنند. در حالیکه سال نو ایرانی (همچون بسیاری از دیگر تقویمهای جهان) از ساعت صفر (نیمه شب) نخستین روز فروردینماه آغاز میگردد (بنگرید به: «نکاتی پیرامون جشن نوروز و مسئله تحویل سال»).
۳) قدمتتراشیهای ذوقی برای دیرینگی نوروز: در سالهای اخیر دیده شده است که برخی رسانهها پیدایش یا رسمیت یافتن جشن نوروز را به کورش هخامنشی منسوب میدارند. چنین ادعایی بدون منبع تاریخی، یکسره باطل و در ادامه مجموعه ادعای خودساخته و خودبافتهای است که در سالهای اخیر به کورش منسوب میدارند و تاریخ و هویت ایرانی را برای مقاصد و منافع بالقوه دیگر به پای او ریختهاند. اینچنین است آنچه که در باره نوروز و ساسانیان و دین زرتشتی گفته میشود. در متون پهلوی ساسانی و زرتشتی یادی از مراسم جشن نوروز نشده و رسمیتی نداشته است. قدمت نوروز بیش از آنست که دست تاریخ بدو باز رسد. چرا که نوروز همچون جشن شب یلدا، جشنی برگرفته از زمان و طبیعت است و چنین جشنهایی از زمانهای بسیار دیرین و از هنگامی که انسانِ نخستین، محیط پیرامون خود و تغییرات فصول را درک کرده است، شناخته شده بودهاند.
۴) نوروز در ۲۱ مارس: کوشش برای ثبت جهانی نوروز و نیز ثبت آن در تقویم سازمان ملل عملی ارزشمند و قابل تقدیر بود، اما در این روند کوتاهی مهمی اتفاق افتاد که نادیده گرفتن گاهشماری ایرانی به عنوان شاخص سنجش نوروز بود. در این ثبتهای جهانی، نوروز بدون توجه به گاهشماری ایرانی، برای روز ۲۱ مارس هر سال میلادی تثبیت شد و از آنجا که گاهشماری میلادی برابری دائمی با گاهشماری ایرانی ندارد، روز نوروز در برخی سالها مصادف با روز آخر اسفندماه و یا روز دوم فروردین میشود. این اتفاق در کشورهای حوزه نوروز (همچون کشورهای آسیای میانه و قفقاز) نیز رخ داده و آنان نوروز را بدن اعتنا به گاهشماری ایرانی در روز ۲۱ مارس برگزار میکنند.
۵) عادتهای جدید به جای سنتهای اصیل: با اینکه در افغانستان، تاجیکستان، جمهوری آذربایجان و برخی از دیگر کشورهای حوزه نوروز، مراسم عمومی بسیار زیبا و باشکوهی در اماکن عمومی و سطح شهرها برگزار میشود، اما جای چنین مراسمی در ایران خالی است. در شهرهای بزرگ ایران عملاً چیزی از نوروز جز خریدهای فراوان، دید و بازدید، و تعطیلات طولانی و زیانبار وجود ندارد. نوروز در شهرهای بزرگ ایران با عادت نوظهور قتلعام میلیونها ماهی قرمز که در منافات با ایده زندگیبخش نوروز است، و با دو واقعه که هر دوی آنها عملاً مخل و مخرب محیط زیست انسانی و محیط زیست طبیعی شدهاند، آغاز میشود و پایان مییابد. یعنی «چارشنبهسوری» و «سیزدهبدر».
این در حالی است که سنتها و آیینهای اصیل و کهن ایرانی یکسره رو به فراموشی رفتهاند: مراسم ذوب شدن برفها و جاری شدن جویبارها با نام «آبسالان» در نخستین روز اسفند، مراسم گرامیداشت رودها و الهه نگاهبان رودها با نام «وخشَنکام» در دهم اسفند، مراسم پاکسازی نهرها و کاریزها و عطرافشانی بر آنها با نام «نوروز رودها» در نوزدهم اسفند، مراسم گلکاری و درختکاری با نام روز «گلدان» در بیستم اسفند، مراسم آتشافروزی بر بام خانهها در شب نوروز، و بسیاری آیینها، جشنخوانیها، سرودخوانیها، بازیهای گروهی و نمایشبازیها که همگی به دست فراموشی مطلق سپرده شدهاند.
دریغ است ما ایرانیان که نوروز را از آن خود میدانیم و بدان عشق میورزیم، شرایطی را فراهم آوریم که آسیبدیدگی نوروز و آیینهای نوروزی و گاهشماری ایرانی را به همراه داشته باشد. دریغ است نوروز در زمانی تضعیف شود که بیش از هر زمان دیگری مدعی حفظ و پاسداشت آیینها و یادمانهای کهن هستیم.