حیات غرب - ديروز در دو شهرستان غرب كشور ؛ باز هم دو فرماندار ديگر اتاق هاي خود را كليد به كليد نموده و صندلي هايشان را با هم عوض نمودند ! در ماه هاي گذشته اين گونه جابجايي ها بارها و بارها مورد نقد كنشگران عرصه سياست قرار گرفته و آن را رويكردي نامتعارف دانسته اند .آنها معتقدند كه اگر فلان فرماندار توانمند است ؛ قاعدتا نبايد مديريتش را با بي ثباتي مواجه سازند و بگذارند برنامه هايش را در يك دوره منطقي به سرانجام برساند . اگر هم ناتوان و ناكارآمد است پس چرا مديريت شهر ديگري را به او مي سپارند ؟ مگر قرار است كه در شهر جديد ؛ شاخص هايِ نداشته اش براي مديريت؛ به يكباره متبلور شده و بتواند آن منطقه را متحول نمايد ؟
به باور بسياري ؛ اگر فرمانداري كارآمد و همسو با دولت در ميان فرمانداران وجود دارد بدیهی ست که باید به جاي انتقالش به شهري ديگر؛ وي را به مدارج بالاتر ارتقاء دهند تا بتواند به خوبي تجاربش را در سِمت هايِ تصميم سازِ ستادي بكار گيرد و منافعش به كل استان برسد نه اینکه با همان سِمت تکراری ؛دوباره درشهر دیگری ادامه خدمت دهد. اگر هم به علت ضعف و ناتواني وي ؛ شهري با عدم توسعه روبرو شده است پس فقط به خاطر روابط و مصلحت و .... همان مديرِامتحان پس داده و ضعيف را به منطقه اي ديگر نفرستند چرا که دود این آزمون و خطاها تنها وتنها به چشم مردمان این استان خواهد رفت.
در هر صورت اين وضعيت نه چندان مطلوب و مقبول كه منابع انساني را با بي انگيزگي وسرخوردگی مواجه ساخته ؛ به دلیل استمرار بیش از حد ؛ مانع ورود افراد تازه نفس به چرخه مدیریتی شده و پویایی مجموعه را با سکون روبرو نموده است. این گونه می باشد که چند سال دیگر تفکرِ اصلاح طلبی در استان با فقر مدیرو کادری اکتیو مواجه خواهد شد و آنگاه کسی نیست که بتوانیم از اوگلایه و بازخواست کنیم و جوابگوی بی توجهی ها به کادرسازی و تربیت مدیران جوان باشد ؟
فراموش نکنیم که ادامه حیات یک جریان فکری در آینده ؛ در صورتی میسور و ممکن خواهد بود که مدیرانی با انگیزه قادر باشند اندیشه هایِ آن جریان فکری را به پروژه و خدمات مشهود برای مردم تبدیل نمایند .