جوانان ما مستعد اعتیادند!


حیات غرب - آمارهای رسمی نشان می‌دهد که در حال حاضر کشور ما یک میلیون و ۳۲۵ هزار معتاد دارد و سالانه بیش از ۵۰۰ تن مواد مخدر مصرف می‌شود که البته آمارهای غیر رسمی رقمی بیش از این را نشان می‌دهد. همچنین طی پنج سال گذشته روزانه ۷۰ نفر معتاد به جمعیت معتادان کشور اضافه شده است. به نظر شما کدام سنین بیشتر در معرض اعتیادند؟
هومان نارنجی‌ها کارشناس حوزه اعتیاد : محاسبه میانگین سن اعتیاد باید از نظر تفکیک مواد مورد مصرف، کارشناسی شود. ممکن است در این محاسبه موادی مثل ماری جوانا، گل، علف و... که بیشتر از سوی جوانان مورد استفاده است، لحاظ شود. بنابراین سن شروع هر ماده مخدری باید از مواد دیگر تفکیک شود. بر اساس آمار رسمی که در سال ۱۳۸۶ اعلام شد میانگین سن شروع مصرف مواد مخدر به تفکیک ماده مورد استفاده اعلام شده است. سن اعتیاد در جامعه به کندی جا‌به‌جا می‌شود. غیر ممکن است سن شروع مصرف در کشور که ۲۲ سال اعلام شد به طور ناگهانی برسد به ۱۶ سال. بنابراین ابتدا باید این نکته مورد توجه باشد که تغییر سن اعتیاد، امری زمانبر است. برای افزودن دو سال به میانگین سن اعتیاد برنامه ای چندین ساله نوشته می‌شود. نکته مورد توجه در کنترل آسیب‌های اجتماعی این است که ما همیشه به کنترل و برنامه ریزی دولت نیاز نداریم، چون مردم تا حدودی مراقب فرزندان خود هستند. هر جامعه‌ای ملاک‌هایی برای خود کنترلی دارد، به طور مثال چارچوب خانواده، ریشه‌های فرهنگی و مذهبی و... این مساله را به طور خودکار کنترل می‌کند. اینکه دیده می‌شود فردی در سن ۱۵ سالگی مواد مصرف می‌کند، جزو موارد نادر است و در محاسبه میانگین سن اعتیاد به چشم نمی‌آید، چون بیشتر افراد معتاد در سنین بالاتری هستند.
با توجه به اینکه میانگین سن اعتیاد در حدود ۲۰ سال است و بیشترین خطر را متوجه جوانان می‌کند، چه راهکار‌هایی برای جلوگیری از اعتیاد جوانان پیشنهاد
می کنید؟
با وجود پدال‌های خود کنترلی در جامعه، برای پیشگیری از اعتیاد در میان جوانان، ما نیازمند برنامه‌هایی مشخص در این زمینه هستیم. ما باید خانواده‌ها را به لحاظ روش‌ها و الگوهای مناسب برخورد با جوانان و کنترل آنها تغذیه کنیم. خانواده‌ها در این زمینه نیازمند بسته‌های مناسب فرزند پروری هستند، در غیر این صورت به بیراهه رفتن جوانان و غفلت خانواده‌ها، امری غیر ممکن نیست. این بسته می‌تواند خانواده‌ها را در زمینه تربیت فرزندان، نحوه ارتباط با آنها و چگونگی نظارت راهنمایی کند. در کنار این مساله ما باید به جوانان در مورد مواد مخدر و مسائل مرتبط با آن آموزش بدهیم. وقتی جوان ما در مورد مواد مخدر سوالی داشته باشد و ما اطلاعی در این باره نداشته باشیم، مرجع آن جوان گروه دوستان می‌شود و احتمال کج‌روی برای او افزایش پیدا می‌کند. پوشش برنامه‌های پیشگیری در کشور زیر پنج درصد است و این کاستی جمعیت زیادی از نوجوانان و جوانان ما را در معرض خطر قرار می‌دهد. بنابراین احتمال اعتیاد یا سلامت جوانان امری پیش بینی ناپذیر می‌شود و به شانس و اقبال افراد بستگی دارد که فرصت مصرف به وجود آید یا خیر. این امر باعث می‌شود جوانان ما مستعد مصرف باشند و با کوچک ترین لغزشی دچار مسائل جبران‌ناپذیری شوند.
بخش بزرگی از جوانان ما را دانش‌آموزان و دانشجویان تشکیل می‌دهند. مدارس و دانشگاه‌ها چه وظایفی در قبال جلوگیری از این آسیب دارند؟
مدارس ما در این زمینه بسیار ضعیف عمل می‌کنند. ما باید نام وزارت آموزش و پرورش را به وزارت آموزش تغییر بدهیم، چون در مدارس ما پرورش اتفاق نمی‌افتد. با توجه به ساختار فعلی، مدارس توانایی کار در بخش پرورش را ندارند، چون بخش بسیار بزرگی از زمان در مدارس، صرف مسائل آموزشی می‌شود. با توجه به شرایطی که در جامعه می‌بینیم، مدرسه مورد علاقه دانش‌آموزان نیست و آنها را سرخورده می‌کند. این امر به دلیل نبود نشاط و جذابیت در مدارس است و هیچ کس نمی‌تواند منکر این مساله باشد. از سوی دیگر، آموزش‌های ما نیز مناسب نیستند و اقبالی که به مدارس غیر انتفاعی هست، نشان از این دارد که برای آموزش بهتر باید پول بیشتری بپردازیم. پس ما در مدارس با یک آموزش نصفه و نیمه مواجهیم و از طرفی پرورش هم اتفاق نمی‌افتد. با این ساختار آموزش و پرورش نباید انتظار داشته باشیم جوانان ما دچار لغزش نشوند. مدرسه باید جایی برای پرورش باشد و امر آموزش در دانشگاه محقق شود. برای اینکه بتوانیم جمعیتی موفق داشته باشیم باید به سمت آموزش‌هایی مثل آموزش هوش هیجانی، هوش معنوی و هوش اجتماعی برویم. احترام به بزرگ‌تر، نحوه ارتباط خانوادگی، نحوه ارتباط با همسایگان، نحوه ارتباطات زناشویی در محیط خانواده و...مسائلی هستند که جوانان ما در آنها دچار فقر فرهنگی اند. بنابراین فقر فرهنگی و معنوی مشکلاتی کلان تر از نبود دانش تحصیلی ایجاد می‌کنند. این گستره بزرگ آموزشی و کنکور تحصیلی که جای نفس کشیدن برای دانش‌آموزان باقی نمی‌گذارد، با اتلاف زمان زیادی برای دانش‌آموزان همراه است. در نتیجه جوانان ما علومی را فرا می‌گیرند که بعد‌ها دردی از آنها دوا نمی‌کند. آزمون‌های سخت تعیین کننده راهگشای جوانان ما نیست. مثالی در این باره که بسیاری به آن واقفند این است که به همه دانش‌آموزان در دوران تحصیل هفت سال زبان انگلیسی تدریس می‌شود، اما به ندرت افرادی را پیدا می‌کنید که پس از اخذ دیپلم، حتی ابتدایی ترین صورت از زبان انگلیسی را بلد باشند. اگر بخواهند در این زمینه آموزشی ببینند به سراغ کلاس‌های خصوصی انگلیسی می‌روند و هفت سال درس زبان در آموزش و پرورش تاثیر خاصی ندارد.
وضعیت نظارت بر دانش‌آموزان را چطور ارزیابی می‌کنید؟
ما در این باره هیچ‌گونه قانون مدون‌شده‌ای نداریم. برای مثال اگر دانش‌آموزی در مدرسه سیگار بکشد، برخورد قانونی با او چگونه باید باشد یا اگر مواد مخدری از یک دانش‌آموز کشف شود؟ در بسیاری از موارد این گونه مسائل مدارس به پلیس گزارش می‌شود. مدرسه در این باره قانونی ندارد که بتواند با فرد خاطی برخورد کند. تا زمانی که آیین نامه و قانونی در این زمینه وجود نداشته باشد، ناظر با توجه به چه اصولی با دانش‌آموزان رفتارکند؟ در برخی کشورها مشاور مدرسه از کوچک‌ترین تغییری که در رفتار دانش‌آموز مشاهده می‌شود، مطلع شده و مداخله می‌کند. برای مثال با مشاهده پرخاش در رفتار دانش‌آموز متوجه مشکلات خانوادگی و طلاق پدر و مادر او می‌شوند و مشاور این وضعیت را گزارش می‌کند. مشاوره در مدارس ایران وضع بسیار وخیمی دارد، طوری که عملکردی ضعیف و غیر تخصصی را از خود نشان داده است. در مواردی مشاهده شده که به علت کمبود نیرو معلمی که ریاضی درس می‌دهد، کار مشاوره مدرسه را نیز بر عهده دارد. مدارسی هم هستند که مشاور تخصصی دارند، اما به طور پیوسته نیست و این کار شکل موقتی به خود می‌گیرد. اگر کسی پای حرف دانش‌آموزان نشسته باشد، می‌داند که سینه هریک از آنها پر از درد دل و حرف‌های ناگفته است. در چنین شرایطی راهنمای دانش‌آموزان به جای گروه‌های مرجع مناسب، گروه دوستان و همسالان می‌شود و نتایج این راهنمایی‌ها چیزی جز بدتر شدن اوضاع و فاجعه نیست. برخورد بسیاری از والدین نیز به منفعل شدن بیشتر دانش‌آموزان می‌انجامد.

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی