از دهه‌ی ۳۰ تا اواخر دهه‌ی۴۰ سیمای سبزه میدان از محله‌های قدیمی فیض‌آباد درآینه‌ی خاطرات

 

حجت اله مولایی فر - روزنامه باختر -  در کوچه ی آل آقا بعد از جا گذاشتن بازارچه ی سرگذر از سمت راست به عبارت رساتر ضلع جنوبی منزل برادران ژاله فر که در بازار با پخت نان تافتون به کار مشغول بودند، بعد از این خانه یک دیوار بلند و طویل کاهگلی را باید جا گذاشت و به اولین دالان که دوباب خانه بسیار وسیع در چپ و راست آن با دروازه ای چوبی که همیشه دولنگه ی آن باز بود، در آنجا قرار داشت، می رسیم. خانواده های مظفری و بهادری و خانواده ی تقی زاده در این مکان مذکور سکونت داشتند. حیاط هر دوخانه مشجر  و باغچه بندی بود. در دو سمت ساختمان اتاق های بزرگی به چشم می خورد و طبق سنت، چند خانواده ی فامیل یا مستأجر می توانستند در چنین خانه هایی در صلح و صفا با هم زندگی کنند و از زیرزمین ها برای انباری یا ذخیره ی مواد غذایی و ترشیجات زمستانی بطور مشاع استفاده کنند.
هدف از بیان توصیفی چنین خانه هایی که وسعت زیادی هم داشتند، اشاره به موضوع زیر است:
در قدیم مهمانسرا یاتالارهای پذیرایی برای برگزاری جشن های عروسی به شکل امروزی آن وجود نداشت. در صورت برپایی جشن ها و یا عزاداری های پرجمعیت، صاحبان منازل بزرگ با سعه ی صدر خانه ی خود را در اختیار هر خانواده ای که می خواست عقدکنان مفصلی راه بیندازند، می گذاشتند.
از چند روز پیش بساط و وسایل جشن به کمک اعضای خانواده آماده می شد و در روز موعود که عموماً شب پنجشنبه بود، مدعوین پیش از غروب آفتاب دسته دسته برای حضور در جشن به آدرس خانه ای که قرار بود جشن را در آنجا برگزار کنند، خوشحال و خندان می آمدند.
نصب قالیچه به در و دیوار، بندکشی نوارهای کاغذی در رنگ های مختلف و شکل های گوناگون سردم در ورودی به حیاط یا مابین تنه ی درختان همچنان آویختن رشته سیم های برق به فواصل معینی که لامپ های الوان به آن بسته شده بود، به قول معروف خانه را چراغانی می کردند، از ملزومات هر جشنی بود.
در دوره ای که برق همه جا وجود نداشت، روشن کردن چراغ های زنبوری روی پایه های بلند فلزی، آویز نمودن فانوس در لابلای شاخه ی درختان یا کناره و لبه ی ستون های ایوان از جمله وسایل روشنایی در جشن ها بودند. در فاصله ی مابین باغچه ها، زیر شاخه های پربرگ درختان، دور حوض های پر آب با فواره های نیمه باز سنگی که از وسط آنها آب به داخل حوض سرریز می کرد و ماهی های درشت و ریز، قرمز و سیاه با دهانی که مرتب باز و بسته می شد، جاری شدن آب را به نوعی خوش آمد می گفتند، تا جایی که امکان داشت میز و صندلی چیده می شد و هر خانواده ای با توجه به تعداد جمعیت روی آنها می نشستند.
پذیرایی از مهمانان از همان لحظه ی ورود و نشستن، توسط دخترها و پسرهای جوان که لباس های تازه ی خود را به تن کرده بودند با شربت و نان شیرینی شروع می شد. سپس بشقاب میوه های فصل روی میزها قرار می گرفت تا هر کسی هر میوه ای را که دوست دارد میل نماید. گاهی اوقات نقل و شیرینی، در بسته بندی های کاغذی شبیه به نایلون اما شفاف و نازک بین مهمانان توزیع می شد و اکثر به جشن آمدگان به جز بچه ها که محتویات آن را می خوردند، بسته های شیرینی را داخل کیف می گذاشتند وبا خودشان به منزل می بردند.
چنانچه جمعیت دعوت شدگان زیاد یا جشن مربوط به خانواده های سرشناس و اعیان و اشراف بود، یک نفر پاسبان دم در حیاط می ایستاد و کنترل اوضاع را زیر نظر داشت، جشن ها معمولاً موزیکال بود و در ساعت مقرر از بنگاه های شادمانی، چند نفری می آمدند و با نواختن آهنگ های شاد و مفرح، صفایی به جشن ها می بخشیدند.
نکته ای که نباید آنرا فراموش کرد، در حیاط های کم وسعت با پوشاندن سطح حوض ها با الوارهای چوبی یا تخته چوب های پهن و ضخیم و محکم، جایی قابل دیدن برای مدعوین آماده می شد تا هنرمندانی که توان هنر تئاتر داشتند در این مکان نمایش خود را به اجرا درآورند. اصطلاح هنر یا تئاتر روحوضی به این دسته از هنرمندانی که خارج از صحنه ی تئاتر، نمایش می دادند از اینجا ریشه گرفته است. قدر مسلم سرو صدای موسیقی، آوازخوانی، جمعیت کف زدن ها، سایر همسایگان محل بخصوص زن ها و بچه ها که برای جشن- به هر دلیل- دعوت نشده بودند، به محض تاریک شدن هوا، از طریق پشت بام ها، خودشان را به پشت بام خانه ای که در آنجا بساط سور و سات جشن به راه بود، می رساندند و کنار لبه ی پشت بام می نشستند و از دور با شنیدن صدای آواز و دیدن جشن لذت می بردند.
بعضی از بچه ها در حیاط برای دوستان و آشنایان خود که در گوشه ای از لب بام نشسته بودند، چند عدد میوه مانند سیب، خیار، هلو و… پرتاب می کردند. همواره این نشانه گیری ها هم به هدف نمی خوردند یا میوه ها به زمین می افتاد و گاهی در پشت بام تصادفاً نصیب فرد دیگری می شد.
با آمدن عروس و داماد در بین جمعیت، هلهله کشیدن ها که بعضی مواقع با فرستادن صلوات همراه می شد، اوج می گرفت. در این مواقع اسفند دودکردن جلوی پای عروس و داماد در منقل های کوچک برنجی که یکی دو نفر از وابستگان آنرا با خود حمل می کردند، امر رایج و پسندیده ای بود.
پاشیدن مشت مشت نقل بیدمشکی ریز، سکه های نازک که روی آنها نام مبارک صاحب زمان(عج) حکاکی شده بود یا کاغذهای رنگین مدور به اندازه ی ناخن پشت انگشت ها که روی آنها را با منجوق چسبانده بودند و آخر سر، سکه های پنج ریالی و ده ریالی همراه با اسکناس های یک و دوتومانی از جمله رسم و رسومی بود که با ریختن آنها برسر و صورت عروس و داماد، استقبال از این زوج آغاز و به پایان می رسید.
در چنین بزمانه هایی همواره تعدادی از فقرا جلوی خانه جمع می شدند و با گرفتن پول و نقل و شیرینی و میوه آنجا را ترک می گفتند.
پس از رفتن بیشتر مهمان ها صاحب جشن با دادن مبلغی پول نقد و دو سه پاکت نان شیرینی و نقل و میوه از جناب مأمور کلانتری تشکر و او را راهی خانه می کردند. به ندرت پیش می آمد در پایان جشن عروسی، داماد و عروس و جمعی از فک و فامیل ها سوار بر اتومبیل دوری هم در خیابان های شهر بزنند.
روز بعد، بستگان عروس و داماد، با جمع آوری تزئینات حیاط و میز و صندلی ها و جارو کردن اتاق ها و محوطه ی حیاط، با تشکر فراوان خانه را تمیز و پاکیزه تحویل می دادند. مراسم دیدن معمولاً روز سوم در منزل والدین داماد یا عروس برگزار می گردید.
در خاتمه هم باید خاطر نشان کنم بچه ها برای جمع کردن سکه ها و اسکناس هایی که به سر و صورت عروس و داماد پاشیده می شد، هنگامه ای به پا می کردند که تماشایی بود. زیر دست و پای مهمان ها می لولیدند، خنده کنان هر چیزی که به دستشان می رسید، می قاپیدند و در جیب می گذاشتند. اگر سکه یا اسکناسی هم به نزدیک ترین محل جایی که مهمان ها نشسته بودند می افتاد، بزرگترها آنرا بر می داشتند به بچه های خود یا بچه ای که ناامیدانه به دست آنها زل می زد، می بخشیدند. بعضی از خانم ها به نیت بخت گشایی فرزندان خود این غنیمت با برکت را خودشان بر می داشتند و زیر لب با خواندن دعا از خدا می طلبیدند، بخت دختر دم بختشان باز شود.
ادامه دارد …

نظرات  

 
#1 صندوقی 1394-11-20 18:39
بسیار عالی خاطرات قدیم ونام محله های قدیم واجدادی ما را به وجد میآورد واقعا زندگی با صفا وصمیمیت وصادقانه ای داشتند وچه آرام وساده زندگی کردند ومعنی زندگی را فهمیدند لذت بردند دبیر محترم سایت از جشن وشادی گفتید خواهشمندم از مجالس روضه خوانی منازل که آن زمان در طول سال با خلوص نیت برگزار میشد هم گزارشی تهیه نمائید سپاس
 

اضافه کردن نظر

کد امنیتی
تازه سازی